Friday, June 23, 2017

آرزویم درس و ادامه تحصیل بود


راضیه یک مادری پیر دارد، و یک پدری پیری که سه سال است در بستر بیماری افتاده است. حتی شرایط این را ندارد که جلو دوربین حاضر شده تا داغ فرزند از دست رفته اش را باز گو کند. و حتی شاید هم هنوز ازین که خودکامه گی ها، انحصار گرایی ها و بی پروایی های کسانی که توسط  آرای فرزندان او به قدرت رسیده اند جان یگانه فرزند و حامی خانواده اش را گرفته است بی خبر است. به گفته راضیه در شهری که گشت و گذار برای یک دختربا اوضاع و شرایط کنونی مشکل است که از «خانه تا سرک »برود. چی برصد که بار تمام مسولیت زندگی بر دوشش بیفتد. اما متاسفانه راضیه چه بخواهد چه نخواهد سرنوشت او مثل صدها و هزاران همسال او این گونه رقم خورده است. زاضیه  به اصتلاح هزارهگی دیگردختر «پس کورکی» و نازدانه خانواده اش نیست. آگرچه که تلاش و آرزوی او و برادرش درس و ایدامه تحصیل راضیه بود اما بعد جان باختن برادرش در انفجار چهار راهی زنبق کابل او باید دیگرسرپرست و نان آور پدر و مادرش باشد.

No comments: